سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلى زيبا *** گلى كز بوى دلجويش، جهان پير شد برنا
زهى سروى كه الطافش، فكنده سايه بر عالم *** زهى صبحى كه انفاسش، دميده روح در اعضا
سپيده دم ز درياى كرم برخواست امواجى *** كه عالم غرق رحمت شد، از آن مواج روح افزا
به صبح نيمه شعبان تجلّى كرد خورشيدى *** كه از نور جبينش شد، منوّر ديده زهرا
چه مولودى كه همتايش نديده ديده گردون *** چه فرزندى كه مانندش، نزاده مادر دنيا
به صولت تالى حيدر، به صورت شبه پيغمبر *** به سيرت مظهر داور، ولىّ والى والا
قدم در عرصه عالم، نهاده پاك فرزندش *** كه چِشم آفرينش شد، ز نورش روشن وبينا
به پاس مقدم او شد، مزيّن عالم پائين *** ز نور طلعت او شد، منوّر عالم بالا
چو گيرد پرچم (انّا فتحنا)، در كف قدرت *** لواى نصرت افرازد، بر اين نُه گنبد خضراء
شها چشم انتظاران را، ز هجران جان به لب آمد *** بتاب اى كوكب رحمت، بر افكن پرده از سيما
تو گر عارض بر افروزى، جهان شود روشن *** تو گر قامت برافرازى، قيامت ها شود برپا
تو گر لشگر برانگيزى، سپاه كفر بُگريزد *** تو گر از جاى برخيزى، نشيند فتنه وغوغا
بيا اى كشتى رحمت، كه دريا گشت طوفانى *** چو كشتيبان توئى، ما را چه غم از جنبش دريا
خوش آن روزى كه برخيزد، ز كعبه بانگ جاء الحقّ *** خوش آن روزى كه برگيرد، حجاب از چهره زيبانظرات شما عزیزان:
برچسبها: